سفارش تبلیغ
صبا ویژن

لب فرو بند از طعام و از شراب         سوی خوان آسمانی کن شتاب

             "ماه مبارک رمضان ، بهار قرآن خجسته باد"

______________________________________________________

 با صبا در چمن لاله سحر می گفتم   که شهیدانٍ که اند این همه خونین کفنان 

"گرامی باد هفته دفاع مقدس یادمان حماسه های همیشه سرافرازی و ایثار"

صدام نکن صدام نکن خوابشو داشتم می دیدم

کاشکی دوباره چشمامو رو هم می ذاشتم می دیدم

نه ارغوان نه اطلسی سفید مه گرفته بود

به رنگ گیس مادرم می زد به نقره و کبود

نه خنده بود نه خاطره یه حس تازه امید

نه سنگ قبر کهنه بود نه قاب عکسی از شهید

یه قطره خون دو قطره خون یه گل یه تیکه استخون

یه جاده ی رو به افق یه مشت درختای جوون

صدام نکن که آدما تو خوابا مهربون ترن

فقط تو قاب عکساشون قشنگترن جوونترن

صدام نکن که خواب من حتی کبود اگر باشه

می خوام بمونه برا من می خوام برام پدر باشه

صدام نکن صدام نکن خوابشو داشتم می دیدم

کاشکی دوباره چشمامو رو هم می ذاشتم می دید

شاعـــــــر:کاکایی

 


 


 

سلام ؛

حضور شما بر خوان رحمت الهی مبارک ...

امیدوارم بتونیم همگی از این ماه پر برکت دست پر بیرون بیاییم ...

میناوزهرای عزیز :ارتباط من به صورت تلفنی هست البته خیلی محدود اونم بعد از پشت سر گذاشتن هفت خان رستم... د ر مورد نسبتمون هم نه هیچ نسبتی با هاش ندارم ...

-----------------------------------------------------------------------------

تارا جان :از تو هم ممنون به خاطر لطفی که نسبت به وبلاگم داری ؛شما تو قسمت ارزیابی متن زده بودید عاشقانه ، محتوای متن هم فقط کلمه در حال باز سازی بود خوب بود حالا چرا می خوای بدونی که اخشابی اینا رو می خونه یا نه ؟

-----------------------------------------------------------------------------

ننه ملیحه عزیز :به خونه من خوش اومدی حالا دیگه اینجا تاریک نیست چون امروز رفتم یه عالمه چراغ گرفتم و تو خونه ام وصل کردم کمیشم به خاطر مده هه‏ههاخه مشکی بالا ترین رنگه دیگه !

-----------------------------------------------------------------------------

ملینا خانوم همون طور که قبلا هم گفته بودم مشکل قطع و وصل شدن آهنگها از وبلاگ نیست این به خا طر پهنای باند شما هست ،دیگه اینکه من همین طوری به اخشابی گفتم عمو  . نه عموی من نیست یعنی به شوخی این حرفو زدم .

-----------------------------------------------------------------------------

رها جان شما هم نا امید نباش بالا خره یه روزی می بینیش ... منم قبلا همچین فکرایی میکردم ؛یعنی تو دو قدمی من بود ولی هیچ چی ازش نمی دونستم ولی اونقدر تلاش کردم که  همه رو فهمیدم .

حالا فکر می کنم دنیا خیلی کوچیکه چون به همه اون چیزایی که یه زمانی فکر می کردم(( محاله ))رسیدم الان فاصله فیزیکی ما خیلی زیاده ولی ارتباط ما نسبت به اون زمانها بیشتر شده هیچ کس فکرشم نمی کنه که من کجای دنیام الان!.بعدشم همه آدما مثل همدیگه هستن که ضعفهایی دارن اخشابی هم مستثنی نیست .تا چند سال پیش فکر میکردم هر چی آدم مودب و خوب ونمونه هست خدا جمع کرده تو این استودیو مهر آوا چون آدمو خیلی خوب تحویل می گرفتن . ولی حالا دقیقا بر عکس می بینم که اخشابی خیلی خیلی مغرور تر شده و.... بعدشم من هیچ نسبتی باهاش ندارم (برای صدمین بار ) !

-----------------------------------------------------------------------------

فاطمه جان : من با آقای اخشابی از تلویزیون آشنا شدم سال 77-78 از شبکه 3 یه برنامه ای پخش میشد که اسمش یادم نیست ولی مجریش محمود محمدی بود که در خواست آهنگ می کردن و اینا . اون مو قع صداشو شنیده بودم با اون آهنگهای سنتی و2-3 بار هم تصویرش رو ولی سال 81 دیدمش .( به دلیل اینکه تو یه پست کاملا این ماجرا رو توضیح داده بودم از تکرار اون پرهیز میکنم )هه خیال کردی

-----------------------------------------------------------------------------

مریلای عزیز : اون چیزایی رو که من نوشته بودم همکارش بهم گفت و من با این دو تا گوشم شنیدم حالا اینکه راسته یا نه و اینکه اخشابی اون کار رو آماده کرده باشه یا نه خبر ندارم . خب احتمالشم هست که سریال کاملا عوض شده باشه . امشب معلوم میشه ...

 

 

 

 

 


نظر()

 1   


طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ