بیوگرافی مجید اخشابی :
مجید اخشابی 27 دی ماه 1351 در کوچه شهید صالحی تهران به دنیا آمد فرزندپنجم وآخر خانواده است و دو خواهر و دو برادر دارد
..........تا سن 6 سالگی در همان محله زندگی میکردن و بعد به شهر پدری اش تنکابن میرن واخشابی دوران
دبستان رو تو همون شهر شروع میکنه بعد از مدتی یه جایی یه سنتور میبینه کم کم علاقش به ساز بیشتر میشه
واز اونجایی که منزلشون نزدیک به دریا بود وقتی با بچه ها
میرن کنار دریا برای ماهیگیری به این فکر می افته که با تخته ونخ ماهیگیری یه سازی درست کنه اتفاقاهمین کارو هم میکنه و وقتی یکی از آشنایان خلاقیت
این قهرمان قصه ما رو میبینه به پدر مادرش سفارش میکنه که یه ساز براش بگیرن خونواده هم یه ساز براش تهیه میکنن و اون بدون هیچ آموزشی کار خودش رو شروع میکنه
.بله دوستان از این به بعد سنتور میشه تمام زندگی مجید اخشابی وتمام زندگی اش میشه موسیقی
.خلاصه اون قدر تمرین میکنه تا این که دو سال بعد از طرف فرهنگ و ارشاد چالوس برای تدریس دعوت میشه بله(( و این گونه شد که مجید کوچولوی قصه ما شد مدرس موسیقی
)).سال چهارم دبیرستان (اواخر سال 69) بود که چون سابقه ی تدریس داشت از طرف استادان سنتور مثل فرامرز پایور و پرویز مشکاتیان برای همکاری دعوت میشه و فعالیت حرفه ای خودش رو شروع میکنه
.بعد از 7-8 ماه که تو یه استودیو مشغول ضبط یه کار بود خودش قطعه ای رو میخونه تا
اون خواننده درست بخونه دوستاش (به قول خودش) میگن :آقا صدای خودت بیشتر میادو
بعد به این فکر می افته که در کنار آهنگسازی خوانندگی رو هم ادامه بده
.بعده یه مدت که کارهایی مثل بهار آمد راز همدلی و...روخونده بوداین کارها رو به صدا وسیما معرفی میکنه و مورد توافق واقع میشه
.شروع همکاریش با صدا و سیما دقیقا مصادف میشه با چی آفرین این که تو دانشگاه چالوس اونم تو رشته مهندسی عمران قبول میشه که به این میگن نور علی نور!(چه شود
)سال 1379 تحصیلاتش رو ادامه میده اونم رشته موسیقی دانشکده هنرو معماری دانشگاه آزاد اسلامی تهران.سال1380 بود که قطعه ی به یاد ماندنی و زیبای گمگشته رو برای سریال ماه رمضون میخونه و سال بعدش آلبوم گمگشته رو وارد بازار میکنه
.سال 1381 سال متفاوتی براش بود ماه رمضان اون سال موسیقی دو سریال بر عهده او بود همراز و عروج که موفق واقع میشن اما یه اتفاق ناگهانی تمام زندگی اون رو به هم میریزه این که 22 دی ماه همون سال پدرش بر اثر بیماری فوت میکنه از طرفی بهش اطلاع میدن که از طرف صدا و سیما جزو نفرات انتخاب شده برای سفر حج هستش و مرددمیشه
بمونه یا بره/بالاخره فکر میکنه که شاید حکمتی بوده و با غم از دست دادن پدر راهی خانه خدا میشه .بعداز اون سال 82 با ترافیک پیشنهادها روبه رو میشه و کارهایی مثل ستاره ها.لوح سرنوشت وسیب گلاب رو و سال 83 کارهایی مثل مهتاب که این کار نقطه اوج معرفی کارهاش بود و خانه به دوش و ... و دومین کاستش به نام همراز که شما بهتر از من میدونیدو سال 83 هم محله بنده نواز و این اواخر متهم گریخت بود سومی با نام پریزاد در راه هست که توسط شرکت فرهنگی هنری سروش بزودی به بازار عرضه خواهد شد
....انشالا برای نوروز5 8هم در حال آماده کردن کاری هست ...که حتما زیبا وشنیدنی خواهد بود.و اما کمی هم از زندگی خصوصی اش بگویم که فعلا مجرد هست و با مادرش زندگی میکندمادرش در همه ی سفرهایش تنها همراه اوست بیشتر به زادگاه پدرش روستای ((سیم کلایه)) تنکابن سفر می کند ...به نقاشی و معماری علاقه زیادی داره شعر هم می گه
فعلا ساکن خیابان گاندی هستن اکثر ساعاتش را در استودیو صرف کار می کند به اعتقاد خودش مهم ترین مشکلی که تو زندگی داشته کمبود وقت بوده و همین مشکل مانع از ازدواجش تا این سن شده
....مادرش تکیه گاه و همدم اونه وآخرین کنسرتش در ایران شهریور ماه و درخارج از کشور مهر ماه 84 بوده است
..امیدوارم خسته نشده باشید
قصه ما به سر رسید
......:
goodbye!!!
عناوین یادداشتهای وبلاگ
موسیقی